سختی ها...........در تاکسی خودت را به خواب زدی تاسر هر پیچ وزنت را بیندازی روی منوقتی زنی موقع زایمان فریاد کشیدحتی در فیلم تو بلندگفتی:"زهرمار!"در خیابان دعوایت شد و تمامناسزاهایت، فحش خواهرو مادر بوددر پارک، به خاطر بودن تونتوانستم پاهایم را دراز کنمنتوانستم به استادیوم بیایم، چونتو شعارهای آب نکشیده می دادیمن باید پوشیده باشم تا تو دینت راحفظ کنیمرا ارشاد می کنند تا تو ارشاد شویتو ازدواج نكردی و به من گفتی زنگرفتن حماقت استمن ازدواج نكردم و به من گفتی ترشیدهعاشق که شدی مرا به زنجیرانحصارطلبی کشیدیعاشق که شدم گفتی مادرت باید مرابپسنددمن باید لباس هایت را بشویم و اتوبزنم تا به تو بگویند خوش تیپمن باید غذا بپزم و به بچه ها برسمتا به تو بگویند آقای دکتروقتی گفتم پوشک بچه راعوض کن، گفتی بچه مال مادر استوقتی خواستی طلاقم بدهی، گفتی بچهمال پدر استدر تمام زندگیم جای یک جمله خالی بود:خسته نباشی مرد
نظرات شما عزیزان:
تاریخ: پنج شنبه 31 / 5 / 1392برچسب:کتیج شعرعاشقانه,
ارسال توسط حامدرئیسی
آخرین مطالب